انجام پروژه معماری:
رسالت اصلی رشته معماری و انجام پروژه معماری ،طراحی ساختمان های مفید ، زیبا و اصیل و ساماندهی به محیط مصنوع و شکل دهی به فضای زندگی انسان در توازن با طبیعت متناسب با ارزش ها و شرایط فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و فنی جامعه است .
معماری در هر عصر گویای نحوه زندگی اجتماعی ، سیاسی،اقتصادی مردم آن سرزمین می باشد و به همین دلیل برای آگاهی از آنچه در آن مکان گذشته است به مطالعه معماری آن زمان می پردازند.
معماری ضمن اینکه یک رشته فنی مهندسی است ، در عین حال تخصصی مرتبط با شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه است . به همین جهت آموزش در رشته معماری به عنوان یک تخصص چند رشته ای شامل مباحث فنی و مهندسی می شود ، همینطور بر خلاقیت ، ذوق هنری و بنیان های زیبایی شناسی و مهارت های حرفه ای تکیه دارد و نیز از مباحث علوم اجتماعی ، اقتصادی و روانشناسی بهره می گیرد.
متخصص این رشته فردی است چند بعدی و دور اندیش ، با ذهنی خلاق و تفکری نظام مند و همراه با مهارت های حرفه ای مناسب. در این راستا متخصص این رشته مسائل مطرح در حوزه معماری را به درستی تحلیل و ارزیابی کرده ، اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری ، پالایش و سازمان داده ، آنها را در طراحی ساختمان ها و فضای دلنشین و زیبا بکار می بندد به طوریکه کیفیت زندگی افراد جامعه به صورت روز افزون بهبود یابد.
بسگونگی معماری
به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست (گروتر، ۱۳۷۵) و از آنجایی که «معماری» یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه است نماد مناسبی برای مطالعه «فرهنگ» آن جامعه محسوب میشود و هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است. دورافتادهترین قبایل نیز چادرها، کلبهها، تزیینات و شیوهٔ مجتمع سازی مربوط به خود را دارند.
شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجهٔ عوامل اقلیمی (آب و هوا، پستیها و بلندیها و مصالح موجود)، پیشرفتهای تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی، عقاید مذهبی و نظریههای علمی است. اما با این حال برخی عوامل در بیشتر جوامع وجود دارند. عواملی که معمولاً با نیازهای بدن انسان مرتبط هستند.
محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای ذخیره غذا و پیشبینی نیازهای بهداشتی از عواملیاند که در فرهنگهای مختلف وجود دارند؛ ولی هر فرهنگ با توجه به اولویتهایش، رابطهاش با طبیعت و درکش از بدن انسان، به این نیازها پاسخ میدهد
معماری و هنر
معماری یک هنر اجتماعی است. معماران گاه بناهایی را با ایدههای شخصی طراحی میکنند و حتی میسازند، ولی بیشتر ساختمانها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی میشوند. معمولاً از معماران انتظار میرود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر میشوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصصهای دیگری به جز معمار نیاز است. همچنین قوانین و آییننامههای ساختمانی، تصمیمگیریهای معمار را محدود میکنند.
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیمگیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواستهای کارفرما بر تصمیمهای او اثر میگذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمانها میافتد. حتی امروزه که از تجربههای جدید و ناآشنای ظاهری استقبال میشود، در بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمانهای جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیتهایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیمگیری معمار اثر میگذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شدهاست؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشتهاند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کردهاند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده میشوند.
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار نگریست. بیشتر معمارها به این درخواستها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه میکنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بودهاست. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بودهاست. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشتهاست. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، باید گفت هنر از علم لطیفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمیتوان تأثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.